این روزها اداره زودتر آغاز می شود. پنج شصبح بیدار می شوم با بدبختی و شش، شش و ربع می زنم بیرون. زود می رسم سر کار. کمی بدنم کم آورده است و مداوم خسته ام. هم به این دلیل که در راهم و هم به دلیل مشغولیت ذهنی. کرایه خانه ها بسیار زیاد شده است و ممکن است مجبور شوم جا را عوض کنم. البته اگر جایی گیر بیاورم. چون به دلیل خرید خانه کسری بودجه دارم. خلاصه اینکه باید ببینم چه می شود. خود این خانه هم باوجودی که کارهایش را انجام داده ام اما سندی در کار نیست فعلا. گویا پایان کار هنوز داده نشده است و فعلا سندی در کار نیست. به مادرم می گویم شانس اوردیم سرمان کلاه نگذاشتند چون اصلا ما در این موارد تحقیق نکردیم. البته که ضرر نکردم و شاید فکر نکردن به این چیزها به نفع من هم شده باشد اما خب به هر حال در اینکه به آن فکر نکرده ایم و یک تحقیق مختصر نکرده ایم محل اشکال است. مثلا درس خوانده ام عقلم به این چیزها نرسید. بخوانید, ...ادامه مطلب
خوانده م که بعضی انتقاد کرده ند که چرا شما از واژه های نظامی برای پرستارها و کادر درمانی استفاده می کنید که این ها سربازان وطن هستند و خط مقدم مبارزه والخ. گله ای نارواست. بسیار می توان از استعاره های, ...ادامه مطلب
هوا در تهران به شدت سرد شده است. میخواستم بروم به استخر اما فکر کنم نروم بهتر باشد. ممکن است سرما بخورم. پنج شنبه اولین جلسه زبانم برگزار شد. تمام همکلاسی هایم زیر هجده سال دارم و ایشان را که دیدم، فه, ...ادامه مطلب
شنبه صبح زود بیدار شدم به قصد رفتن به دانشگاه. باران تندی میبارید و هوا قشنگ و تمیز شده بود. قصدم کلاس استاد الوانی بود. وقتی هب دانشگاه رسیدم، پاک خیس و تلیس شده بودم. از استاد که مرد مسن و موقری بو, ...ادامه مطلب
از کلاسهای حضرت استاد رحمان سرشت، بسیار لذت میبرم، هم به دلیل منش ایشان هم به این دلیل که ایشان در حوزه مدیریت دانشمند هستند و البته نویسنده ای توانا از ایشان جز درس مدیریت، درس زندگی هم آموخته م و ای, ...ادامه مطلب
محمد محمدعلی (1327-تهران)1- بازنشستگی، 1366/ منیرو روانیپور (1333-بوشهر)2-کنیرو، 1367محمدرضا صفدری (1332-بوشهر)3-سیاسنبو، 1368اصغر عبداللهی (1334-اهواز)4-سایبانی از حصیر، 1369اصغر الهی (1323 مشهد-139, ...ادامه مطلب
ذهن ما زندان است ما در آن زندانی قفل آن را بشکن در آن را بگشای و برون آی از این دخمه ی ظلمانی نگشایی گل من خویش را حبس در آن خواهی کرد همدم جهل در آن خواهی شد همدم دانش و دانایی محدوده ی خویش و در این ویرانی همچنان تنگ نظر می مانی هر کسی در قفس ذهن, ...ادامه مطلب
امروز به سمت مسجد ایاصوفیه و کاخ توپکاپی رفتیم. کاخ تودکاپی کاخی است ساده با محوطهای البته زیبا. آشپزخانهای بزرگ و کلیسایی ارتودکس که در زمان عثمانیان تبدیل به انبار شده بود. در این کاخ اشیایی هست که انگار از مدینه به این مکان آوردهاند، خرقه حضرت حسین و حضرت فاطمه یا حضرت محمد (ع) و شمشیرهای حضرت علی و شمشیر عمر و عثمان و البته شمشیر شاه عباس که به دلیل شکستش در بغداد به دست ترکان عثمانی افتاد,چهارم،,استانبول ...ادامه مطلب
روز آخر سفر را بیشتر در شهر پیادهروی کردم. روز شنبه بود و استانبول تعطیل. شب قبلش هم در خیابان زیبای بشیکتاش پیادهروی کرده بودم و کافههای شیک کنار تنگه بسفور را سیاحت کرده بودم. میدان احمدی یا هیپودروم هم رفتم که عالی بود. آب انبار باسلیکا را هم دیدم مربوط به دوران بیزانس. جای غریبی بود. هزینه ورودی به آبانبار بیست لیر بود. تا ساعت دوازده روز شنبه در خیابان قدم زدم. هوا گرم و مرطوب بود. سپس برگ,پایان,استانبول ...ادامه مطلب
ساعت دو صبح از خواب بیدار شدیم. بنده خدا پدرم گفت خودش مرا به فرودگاه امام (ره) میرساند. یکساعتی تا آنجا راه بود و ما که سه صبح راه افتاده بودیم وهار صبح رسیدیم به فرودگاه. ایستادم در صف بازرسی که سی دقیقهای طول کشید و ساعت پنج و نیم توی سالن ترانزیت بودم. هواپیما سر ساعت هفت پرید. ایرباس مرتبی بود. سه ساعت بعد در فرودگاه آتاتورک بودم. آنجا هم صف طولانیای برای ویزا تشکیل شده بود که تقریبا یک ساعت وقت گرفت. بعد که ساکها را گرفتم منتظر شدم تا مسئول تور بیاید دنبالم. استانبول در نظر اول به نظرم شهر زشتی آمد. بزرگ و بیقواره. ساعت دوازده به هتل رسیدم اما تا دو اتاق را تحویل نمیدادند پس رفتم ,استانبول,روز,اول ...ادامه مطلب
هتلی که محل اقامت من است، جای رو به راهی است. از ساعت هفت صبح تا ده صبحانه میدهند. هر آنچه خوردنی و نوشیدنی هست که به ذهن آدم میرسد و نمیرسد داشت. از انواع کالباس تا انواع پنیر و نوشیدنی گرم و سرد و نمیدانم انواع میوه. کلا معرکه بود. ,صبجانه,استانبول،,روز,دوم ...ادامه مطلب
جزیره بویوک ادا یکی از جزایر نه گانه پرنس در دریای مرمره است. ما به اسکله استانبول رفتیم و سوار کشتیهای مسافربری به مقصد جزایر شدیم. هوا خوش بود و بارانی نم نم میبارید و باد خنکی از وسط دریا میوزید. کشتی پر بود از ایرانی و عرب. کشتی آرام آرام آب آبی دریا را میشکافت و پیش میرفت. از کنار یک کشتی بزرگ باربری سنگاپوری رد شد و از ساحل زیبای استانبول فاصله گرفت. مرغهای دریایی و قره غازها دور کشتی میپریدند. کشتی یک ساعت بعد به یکی از جزایر پرنس رسید مقصد ما بویوک آدا بود که یک ربع دیگر با کشتی راه بود. جزیره بویوک آدا وسیله نقلیه موتوری ندارد یا کم دارد. بیشتر مردم با دوچرخه یا موتورهای برقی ت,روز,سوم,استانبول،,جزیره,بویوک,ادا ...ادامه مطلب
بعضی عضوهای درونی هستند که آدم حسشان میکند. انگار همیشه هستند. وجودشان را با درد ثابت میکنند. جایشان برای تو معلوم است، کارشان معلومتر.برای من معده و کلیه این طورند.معده درد همراه همیشگی من است. وقتی درد میگیرد که اغلب هم درد میگیرد هزار قلم فکر میکنم تا از شر دردش نجات پیدا کنم.اول آب میخور, ...ادامه مطلب
من عاشق صدای استاد محمدرضا شجریان هستم. کم و بیش جز موسیقی سنتی به موسیقی دیگری هم گوش نمیدهم. روزگاری که جوانتر بودم، گوش دادن هم سن و سالان من به آواز استاد (که مثل ماهیت موسیقی سنتی کند و غمگین است) مایه تعجب و گاهی اوقات ریشخند بود. گوش دادن به موسیقی سنتی مختص مسنترهای افسرده حال بود نه جوانهای پر شور و حال. اما این علاقه خانوادگی در ما بود، با برادرم هر هفته پولهایمان را جمع می کردیم و کاستی از استاد میخریدیم. نوار فروشیای که ازش نوارها را میخریدیم در خیابان شریعیت نزدیک میدان آزادی یا درستتر بگویم نبش خیابان 24 آذر بود. نمیدانم هنوز , ...ادامه مطلب
روز بدی داشتم. ملال آور و چسبناک. آب گرم خانه مشکل دارد و همه چیز به طرز ناجوری سرد است. صبح وقت گرفتم و رفتم آرایشگاه. نیم ساعتی معطل شدم. طرف نوبت مرا به یکی دیگر داده بود. یارو به قول خودش بیست سال بود مشتری این آرایشگاه بود. از آن بچه رودارهای قمپزو بود. ماشینم بنز بوده و با این دختر بودم و با آن بودم و آرایشگره هم یک ریز دری وری گفت و گفت. سعی کردم چیزی از روزنامه بخونم که درباره شیشلیک بود. سرم به خارش افتاده بود . هر وقت بلند و فرفری می شوند اخلاق من هم افتضاح می شود. ظهر رفتم منزل بابا اینها. دایی بزرگم هم دعوت داشت. ناهار را که خوردم سه ساعتی خوابیدم و ب,پنجشنبه,پنجشنبه بازار,پنجشنبه مفتون,پنجشنبه به انگلیسی,پنجشنبه است,پنجشنبه بازار استانبول,پنجشنبه عصر کامبیز حسینی,پنجشنبه تیک تاک,پنجشنبه آخر ماه,پنجشنبه است و دلم ...ادامه مطلب