استاد کامل

ساخت وبلاگ

شنبه صبح زود بیدار شدم به قصد رفتن به دانشگاه. باران تندی می‌بارید و هوا قشنگ و تمیز شده بود. قصدم کلاس استاد الوانی بود. وقتی هب دانشگاه رسیدم، پاک خیس و تلیس شده بودم. از استاد که مرد مسن و موقری بود اجازه گرفتم، استاد برای ان روز اجازه داد و از رشته م پرسید که گفتم. اما کلاسش چقدر فوق العاده بود و چقدر لذت بردم از کلاس ایشان. نفهمیدم ساعت چطور گذشت و حضرت استاد هم عمیق، آرام، محکم و موقر به نظرم آمد، دانشمندی است استاد الوانی. تا دوازده دانشگاه بودم و مجبور شدم آن روز را مرخصی بگیرم. می ارزید واقعا.

جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 193 تاريخ : پنجشنبه 9 اسفند 1397 ساعت: 4:24