ساعت دو صبح از خواب بیدار شدیم. بنده خدا پدرم گفت خودش مرا به فرودگاه امام (ره) میرساند. یکساعتی تا آنجا راه بود و ما که سه صبح راه افتاده بودیم وهار صبح رسیدیم به فرودگاه. ایستادم در صف بازرسی که سی دقیقهای طول کشید و ساعت پنج و نیم توی سالن ترانزیت بودم. هواپیما سر ساعت هفت پرید. ایرباس مرتبی بود. سه ساعت بعد در فرودگاه آتاتورک بودم. آنجا هم صف طولانیای برای ویزا تشکیل شده بود که تقریبا یک ساعت وقت گرفت. بعد که ساکها را گرفتم منتظر شدم تا مسئول تور بیاید دنبالم. استانبول در نظر اول به نظرم شهر زشتی آمد. بزرگ و بیقواره. ساعت دوازده به هتل رسیدم اما تا دو اتاق را تحویل نمیدادند پس رفتم دوری زدم. هتل نزدیک میدان تقسیم بود که به نوبت خودش هیچ به شهرتش نمیرفت. جای بیخودی بود. خیابان استقلال از آن هم بدتر. کثیف و درهم برهم. توی خیابان استقلال بلوط خریدم به ده لیر. مزه گسی دارد. امتحانش بیضرر است اما چیز چندان مالی هم نبود. بعد آب معدنی خریدم به دو لیر. آب استانبول به درد خوردن نمیخورد. ناهار هم در کافهای خوردم. بدک نبود. با چای شد بیست و هفت لیر. ناهار هم مرغ بریان بود. چون حساسیت دارم رعایت کردم چیز بدی نخورم.
هتل اما عالیست. دنج و راحت و بزرگ. برای چهار روز آینده تور گرفتم که هزینهاش شد دویست و بیست دلار. تحمل قدم زدن توی این استانبول نکبت را نداشتم. سفر گاهی به آدم یادآوری میکند که قدردان نعمتی باشد که دارد. تهران معضل زیاد دارد اما تا امروز به نظر صد پله زیباتر از استانبول است. درباره اصفهان حرف نمیزنم که نصف جهان است.
اینجا بیشتر توریستها یا عرب هستند یا از کشور خودمان ایران. طبق معمول هم بازار عکس انداختن هم داغ است.
جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید
برچسب : استانبول,روز,اول, نویسنده : changizia بازدید : 174 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:49