در مجله صدا مقاله تحسین برانگیزی به قلم مصطفی مهرآیین، جامعه شناس و استاد دانشگاه، هست که به گمانم عالی است. مقاله اینگونه آغاز میشود: چگونه زندگی پرسرعت انسان امروز او را دچار مرگ تجربه است؟ به نظرم مقاله خوبی است اگر دسترسی دارید این مقاله آقای مصطفی مهر آیین را بخوانید. تا به پاسخ این پرسش برسید که چرا ما منزوی تر شدهایم؟ و چرا همه چیز را دستمالی میکنیم اما توان تجربه اش را نداریم. «ما تجربه نمیکنیم، چون زیاد تجربه میکنیم.» حرف حسابی است.
و چه خوش گفته هایدگر: «انکه در پی نفع است نمیتواند بیاندیشد». در انتهای نظری را از زبان ریچارد رورتی آورده است که جان کلام در ان است. رورتی معتقد است کهما در درون متون روایی همچون رمان است که قادر به تجربه دردها، رنجها، آرمانها، کمبودها، شادیها، خندهها، گریهها و به طور کلی تجربه انسانی همدیگر میشویم. «روایت» و «رمان» خانه تجربه ما از انسانهاید یگر و دعوت به همیاری اجتماعی است. جهان ادبیات جهان تجربه دیگری است که ما را سه سوی مفهوم خود میخواند. در رمان است که میتوانید قادر به دوست داشتن دیگری شوید.
و در انتها:
شاید تنها راه رهایی از مرگ تجربه همان مکث و مات شدنی بادش که با دیدن معشوق آن را تجربه میکنیم. البته عشق آن دستمالی ای نیست که این روزها در روابط کوتاه مدت و بعضا مجازی گرفتارش هستیم و شبه رابطه است و به هیچ کار نمیآید. ساحت عشق قطعا متفاوت است از این روابط. عشق چیزی است که از درون ادبیات میجوشد و آغاز سفر انسان از خویشتن است.