دو سه روزی است بدجوری سرماخوردهام. مدتها بود اینجور بیمار نشده بودم. یک روزش را به سختی اداره رفتم اما یک روز را مجبور شدم خانه بمانم. ورزش هم که ده روزی هست نرفتهام. از وقتی دفاع کردهام احساس سبکی میکنم، مجبور شدم تنی اداره شیرینی بدم. یک نفر هم که مدتی روی مخ من کار کرد که باید یک عطر بدهی هم دوباره فشار آورد که عطر من چی شد، تیغ زن قهاری است. فعلا حوصله کل کل باهاش ندارم. دیگرانی هم بودند که شام خواستند که اعمال قانون شدند. میرود که خرج و برج این رسم گران بیش از خرج دانشگاه آزاد شود.
جامعه کهنه ...برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 31