برکه

ساخت وبلاگ

جمعه برای برکه تولد گرفتند. بچه تا ما نیامده بودیم کلی توی لک بود اما وقتی ما رسیدیم شاد شد و شروع کرد به بازی کردن. من هم یک ساعتی با بچه بازی کردم که خیلی بهم خوش گذشت. برایش یک لباس خریده بود و اکسسوری. لاک را مخمل خریده بود اما گفت علی خریده. خودش هم زنجیر خریده بود. پدرم النگو و مادرم هم تکه طلایی بهش داد. خیلی برکه خوشحال بود و مهمان ها که رسیدند دیگر پاک هیجان زده شد و با بچه ها شروع کرد به بازی کردن. ده و نیم شب برگشتیم هر چند مهمانی ادامه داشت اما هم ما خوابمان گرفته بود هم باید صبح می رفتیم اداره، هم من و هم مخمل. من که خودم دلم براش تنگ شد. بچه لوس باهوشی است اما خب ما همگی عاشقش هستیم.

جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 56 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 16:32