اولین بار مرحوم دیانی را در بنیاد ادبیات داستانی دیدم، پسر باسواد و اهل گفتوگویی بود و حتا تندترین انتقادش را با لحنی آرام بیان میکرد و همین گفتوگوها شد آغاز دوستی با وجود تفاوت دیدگاهها،کار ادبیات مگر جز این است؟. چند وقت گذشته خبر بیماریاش را شنیدم و مداوم روایتهای همراه با امیدواری برای بهبودی اش را میخواندم به زعم من بهترین نوشته هایش همینها هستند، روایت مردی که گام به گام و با بیم و امید به سمت مرگ میرود، مشغله ما را از این سفر غافل میکند، تن بیمار اما آگاه. از فوتش غمگین شدم. برای او آمرزش و برای خانوادهاش صبر آرزو میکنم، دلم برایت تنگ میشود آقا مسعود
جامعه کهنه ...برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 86