چند نکته از این معنی

ساخت وبلاگ

ما به صراحت بیش از تعارف نیاز داریم، در نوشتن درباره کتاب‌ها هم به صراحت نیاز داریم، نه به تعارف تکه پاره‌کردن و رعایت حال همه را کردن، بسیار دلخوری از من پیش آمده است، سر رعایت نکردن آن چه به گمانم نباید البته رعایت کرد، حقیقتا، فرو کاهیدن حرف‌ها به «کتاب می‌خوانی که بدش را بگویی» به نظرم بی انصافی محض است، آقاجان شما بخوان تعریف کن، درد این است که شماها کتاب‌های خودمان را هم نمی‌خوانید، اگر بخوانید که باید بخوانید، قطع به یقین کم و بیش به نظر من می‌رسید، با ویرانه‌ای مواجه می‌شوید و نگران می‌شوید، به قول دوستی، دیگر نه ما ادبیات داریم و نه کتاب. این اشکال کار است،  وقتی در نمایشگاه قدم می‌زدم، این را حس کردم، ادبیات ایران انگار جایگاهش را از دست داده است، نباید این طور باشد، اگر مخاطب به قول و گفته ما اعتماد کند و آن را اسیر تعارف نا به جا و بی‌جهت نداند، مطمئن باشید که از ادبیات ایران هم استقبال می‌کند، البته اینکه گروه‌ها و جریانات ادبی، و رسانه‌ها هم بی‌جهت از رفقا، دوستان، ووو حمایت می‌کنند و مرز بندی بی خودی، از خودی‌ها و ناخودی‌ها درست می‌کنند (که از سیاست و روزنامه نویسی به ادبیات سرازیر شده است) هم در کاهش اعتماد مخاطب به ادبیات بی‌تاثیر نیست، تنها دوست ما ادبیات است و خارج این حوزه دوستان دیگری هم داریم، صراحت صراحت و صراحت در ابراز نظرات برای روشن شدن، موقعیت ادبیات ما، جایگاهش ووو سرمایه اجتماعی ادبیات معاصر رو به کاهش است، حتا ما نویسندگان هم کتاب نمی‌خوانیم، و دنیایی یک نفره ساخته‌ایم که در آن پادشاهیم، اما از بیرون مطلب دیگری هستیم. باید صبوری را یاد بگیریم و انصاف را، دیگر اینکه همواره از رمان سیاست زده انتقاد کرده‌ام. دقت فرمایید سیاست زده، نه سیاسی، ادبیاتی که در ایران به نام سیاسی قالب می‌شود، سیاست زده است نه سیاسی، البته همان رمان سیاسی را هم دوست ندارم، اوضاع عوض شده است و رویکردهای ادبیات هم در حال تغییر است، حتا ادبیات از حوزه هستی شناسی به حوزه شناخت شناسی وارد شده است، از بودن به نوشتن درباره نبودن. به اینکه نیستی چیست. ادبیات خودش هدف است و طبیعی است من نمی‌پسندم که وسیله‌ای برای هدف دگر باشد. هدف ادبیات، خودش است. ما نه در حوزه هستی شناسی کاری انجام داده‌ایم و نه در حوزه شناخت شناسی وارد شده‌ایم .سرگردانیم در امور روزمره و شخصی و چه و چه. چیز دیگری نیاز داریم.

جز این‌ها، البته که به کتبی نیاز داریم که فکر کردن به ادبیات را به ما یاد بدهد، در این حوزه هم مترجم‌ها وارد نشده است. ما نیاز داریم که بفهمیم چگونه می‌شود به ادبیات اندیشید، از طریق ادبیات اندیشید، ما نیاز داریم جریان های روز ادبی را بشناسیم، به نقدهای جدید و به روز نیاز داریم، به تحقیق درباره ادبیات، هم ادبیات خودمان  هم دیگران. اینکه تنها کتاب‌های آن‌ها را ترجمه کنیم، صحیح و غلط دردی از ما درمان نمی‌کند، ادبیات و حوزه اندیشه روز چیست؟ دنیای ادبیات به چه سمت و سویی می‌رود؟ فضای ادبی جهان چگونه است؟ اینجاست که به پژوهش نیاز است و به ترجمه و رسانه‌ای برای آشنایی با متفکرانی که درباره ادبیات قلم می‌زنند. از این طریق باید روش فکر کردن به ادیبات را بیاموزیم. از این طریق باید مفاهیم جدیدی را جست و جو کنیم، تعاریف جدیدی از ادبیات را بسازیم و با آن آشنا شویم.

 

جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 166 تاريخ : يکشنبه 16 ارديبهشت 1397 ساعت: 3:53