اقلیم از مهمترین عناصر جهان داستانیِ علی چنگیزی است و داستانهای او اغلب عرصهی چالش انسان با طبیعت خشن و بیرحماند. طبیعتی که مدام مقابل انسان میایستد و در برابر کوچکترین اشتباهاتاش، عاری از هر گونه مضایقه و تسامح، سنگینترین مجازاتهای ممکن را جاری میکند. چنگیزی از همان اولین رماناش، «پرسه زیر درختان تاغ»، این جدال پایانناپذیر با طبیعت را به اشکال مختلف ترسیم کرده است. کویر بهعنوان مکانی که آن را میتوان از جمله نمادهای سختی و انعطافناپذیری طبیعت به شمار آورد، یکی از پر بسامدترین اقلیمهایی است که او برای داستانهایش برگزیده است. او علاوه بر رمان اولاش، دو کتاب «پنجاه درجه بالای صفر» و «آدوریها» را نیز در همین بستر مکانی نوشته است. هرچند در مجموعه داستانهای «کاجهای مورب» و «بزهایی از بلور»، تنوع بیشتری به این مکانها بخشیده و به ویژگیهای دیگر چنین سرزمینهایی هم پرداخته است. رمان تازهی او «سوز سفید» اگرچه همچنان همان نگاه اقلیممحور را با خود حمل میکند اما عناصر گوتیک را نیز با آن در هم آمیخته است.همانند اغلب آثار چنگیزی، «سوز سفید» با سفری همراه است که در آن شخصیتها طی مبارزهای بیامان با طبیعت، میکوشند به پیروزی برسند و مخاطب هم اغلب درگیر کشف و درک حقیقت نهفته در این جنگ است. حیوانی غریب و مافوق طبیعی پیرمردی را کشته و فرزنداناش در پی یافتن جایی برای خاککردن جنازهی روی زمینماندهی او هستند. آنها طی این مسیر به سفری اکتشافی و در عین حال کوتاه وارد میشوند. هر یک از شخصیتها در این راه، بخشی از شنیدههایش دربارهی موجودی عجیبالخلقه را نقل میکند که به تکمیل تصویری گوتیک در ذهن خواننده منجر میشود. موجود عجیبی که از گرگ بزرگتر است و قدرت, ...ادامه مطلب
«هاملت در نم نم باران » مجموعاً چهار داستان خواندنی دارد. آنچه داستانها را به هم مربوط میکند، «تئاتر » است و نقشهایش، یعنی علاقه اصلی نویسنده جنوبی اش، «اصغر عبدالهی» که بیشتر فیلمساز و فیلمنامه نویس شن, ...ادامه مطلب
نویسنده در چهار فصل روایت زندگی چند نسل از خانوادهی آدوری را بیان میکند. زندگی خانواده از دوران مشروطیت و خارکنی آغاز میشود و تا زمان حاضر ادامه میباید. خانوادهای که تصمیم به مهاجرت از کویر خشک، خشن و بیبر میگیرد و از خارکنی به کشاورزی و کشت گندم ...و در هجوم ملخ و سرما و گرسنگی و مرگ، به کشت کوکنار... و پسته میرسد و فرزندانشان در دنیا پراکنده میشوند. شاید برترین ویژگی رمان آدوریها، خش,درباره,آدوری,پوراحمدی ...ادامه مطلب
پدر_کشتگی نوشته #سلمان_امین رمان بدی نیست، عالی نیست و مدتی هم طول میکشد تا رمان شروع شود و خواننده به کتاب خو بگیرد اما خب کتاب بدک نیست. دست کم راوی داستان، سیاوش، برای من جالب است و دغدغههای اجتماعیاش جالب توجه.به هر حال امین در این کتاب سعی کرده است به کند و کاو انسان اسیر روزمرگی، انسان مدرن و شهری مصیبتزده بپردازد. انسانی که مشکلاتش انگار قبل از تولدش اغاز میشود و ادامه پیدا میکند و زن,درباره,پدركشتگي,نوشته,سلمان,امين ...ادامه مطلب
آدوریها نوشته علی چنگیزی روایت خانواده آدوریهاست، رمان از گذشتههای دور تا به امروز میآید و از نسلهای مختلف این خانواده میگوید. در مجموع آدوریها را دوست داشتم. به گمانم از آثار خوب و با کیفیتی است که این روزها تحت عنوان رمان منتشر میشوند. دست کم قصهای دارد که پیش میرود در جمعی گفتم رمان آدوریها قصهای دارد که جلو میرود. خندیدند و گفتند خب به صرف اینکه جلو میرود یعنی رمان خوبی است؟ گفتم واقعیتش این است که این روزها رمانهایی منتشر میشوند که همین یک خصوصیت را هم ندارند و بسیار هم تقدیر میشوند. کل رمان در طول یک یا دو روز و در ذهن راوی که عموما دختری دانشجو است میگذرند، قصه هم یا ,درباره,آدوری,داوود,آتش,بیک ...ادامه مطلب
صورت شهید را مقایسه کنید با داعشی پشت سرش که چرک و ژولیده است و ردی از خون روی گونهاش. نماد تنها کاری که میکند: خونریزی. روی صورت داعشی ریش زشتی سبز شده، گویی به زور و با بدسلیقگی تمام به صورت گوشتالودش چسباندهاند، سبیل ندارد، انگار عمد داشته خودش را بدترکیب و بدگل کند. توی دستش چاقویی دارد. چشمهایش ریز و گود افتاده است، با این چشم ریز ویرانیای را که ساخته نمیبیند. قیافهاش به گرگ انساننما میبرد.اما شهید چهرهاش مصمم است،چشمهایش مصممتر، ریش سیاه خوشگلی دارد. لبهای خشک و تشنهاش داغمه بسته است. برازنده است، چون شجاع است. شجاعت مرد را برازنده میکند ، چنان راست قامت ایستاده و پر غرو,درباره,عکسی,شهید,حججی ...ادامه مطلب
آناتومی افسردگی نه افسرده است نه آناتومی دارد، کتابی است میانه بالا، کمعمق و به زعم من نازیبا. ملال از سر و روی کتاب میچکد. روغنمالی شده است و مثل اسمش پر قمپز اما تهی است.پیرمردی نود و یکساله برای اینکه اتانازی کند، پیش پسری میرود. یک میلیون دلاری پول به همراه دارد. پیرمرد سالها دور از وطن زند, ...ادامه مطلب
"پرویز" جوانی است که مشغول مرمت یک کاروانسرای قدیمی در کنار یک روستا در حاشیهی کویر است و در اتاقی در همان کاروانسرا زندگی میکند؛ مثلاً تصور کنید جایی حوالی استان کرمان و سیستان و بلوچستان. خانوادهی او در کرمان زندگی میکنند، پدرش حدود سه سال قبل بر اثر سکتهی مغزی زمینگیر شده است. در ابتدای داس, ...ادامه مطلب
روای جلبک، دختری است با نام بنشاد. بنشاد دانشجوی تئاتر است و همراه مادر و خواهرش زندگی میکند. خواهرش در بیمارستان کار میکند و از اتاق عمل گاهگاهی وسیلهای میدزدد. پدر خانواده که معتاد بوده مدتی پیش فوت کرده است. پدر برای بنشاد بوی تریاک میدهد. راوی داستان برای اینکه خرج دانشگاهش را در بیاورد هر بار دست به کاری میزند، در تولیدی لباس کار میکند، مدل طراحی میشود و... در انتهای کتاب خواهرش را از کار بیکار میکنند، نامزد بنشاد او را رها میکند و بنشاد سرانجام به کار نوشتن رمانهای عامهپسند میپردازد و کپی کردن این رمانها از روی دست کتابهای دیگر میپردازد. جلبک کتاب جمع و جوری است با داستانی ساده، بنشاد در تمام طول داستان به دنبال استقلال میگرد، به دنبال آسایش و این و به هر دری میزند جز کجی و ناراستی چیزی نمیبیند و در نهایت آن میشود که جامعه سیاه و تاریک اطرافش میخواهد. همرنگ جماعت میشود. داستان هر چه پیش میرود از ان بوی گرم شکلات روژ لب، بنشاد کاسته میشود و بوهای دیگری جایگزین آن میشود که بدلی است. بنشاد بازیگر تئاتر است اما بازیگر خوبی برای نقش خودش نیست حتا نمیتواند ب, ...ادامه مطلب