درباره جلبک نوشته کتایون سنگستانی

ساخت وبلاگ

روای جلبک، دختری است با نام بنشاد. بنشاد دانشجوی تئاتر است و همراه مادر و خواهرش زندگی می‌کند. خواهرش در بیمارستان کار می‌کند و از اتاق عمل گاه‌گاهی وسیله‌ای می‌دزدد. پدر خانواده که معتاد بوده مدتی پیش فوت کرده است. پدر برای بنشاد بوی تریاک میدهد. راوی داستان برای اینکه خرج دانشگاهش را در بیاورد هر بار دست به کاری می‌زند، در تولیدی لباس کار می‌کند، مدل طراحی می‌شود و... در انتهای کتاب خواهرش را از کار بی‌کار می‌کنند، نامزد بنشاد او را رها می‌کند و بنشاد سرانجام به کار نوشتن رمان‌های عامه‌پسند می‌پردازد و کپی کردن این رمان‌ها از روی دست کتاب‌های دیگر می‌پردازد.  جلبک کتاب جمع و جوری است با داستانی ساده، بنشاد در تمام طول داستان به دنبال استقلال می‌گرد، به دنبال آسایش و این و به هر دری می‌زند جز کجی و ناراستی چیزی نمی‌بیند و در نهایت آن می‌شود که جامعه سیاه و تاریک اطرافش می‌خواهد. همرنگ جماعت می‌شود. داستان هر چه پیش می‌رود از ان بوی گرم شکلات روژ لب، بنشاد کاسته می‌شود و بوهای دیگری جایگزین آن می‌شود که بدلی است. بنشاد بازیگر تئاتر است اما بازیگر خوبی برای نقش خودش نیست حتا نمی‌تواند برای مادرش بازی کند، یا به نحوی، هر طور شده، دوستش را حفظ کند و سرانجام نقاب دیگری بر چهره می‌زند، چرا که فضای تلخ و خشن اطرافش به این نقاب نیاز دارد. برای بقا و ماندن باید چهره عوض کند و آن شود که تاریکی اطرافش از او انتظار دارند.

جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 187 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 14:14