درباره آناتومی افسردگی نوشته محمد طلوعی

ساخت وبلاگ

آناتومی افسردگی نه افسرده است نه آناتومی دارد، کتابی است میانه بالا، کم‌عمق و به زعم من نازیبا. ملال از سر و روی کتاب می‌چکد. روغن‌مالی شده است و مثل اسمش پر قمپز اما تهی است.
پیرمردی نود و یکساله برای اینکه اتانازی کند، پیش پسری می‌رود. یک میلیون دلاری پول به همراه دارد. پیرمرد سال‌ها دور از وطن زندگی کرده است. همراه با پسر که تن به کشتنش نمی‌دهد در شهر می‌گردد. سراغ قمارخانه‌های تهران می‌رود. قمار می‌کند و ...
کتاب سعی کرده است تهران را یا ته و توی تهران را نشان دهد؟ نداده. قصد دارد از تاریخ بگوید؟ نگفته. از انسان گفته؟ نگفته. تصویر دارد؟ ندارد. زمان و مکان شاخصی دارد؟ گمان نکنم. قصدش چیست؟ حقیقتا نفهمیدم.
کتاب افتضاحی نیست، می‌شود خواندش. می‌شود هم فراموشش کرد. گزینه دوم پیشنهاد من است. با نخواندنش چیز زیادی از دست نمی‌دهید.
یک ایراد اساسی کار طلوعی این است که داستان را تعریف کرده، نم‌نم اتفاق نمی‌افتد اصلا به زحمت داستان اتفاق می‌افتد، کمی دم دستی و سر هم بندی نوشته شده است. به خودش آسان گرفته و حضور اندیشه هم جز از همان گزین گویه‌های نفرت انگیز و سطحی خبری نیست.
به هر حال اثر افتضاحی نیست اما شاخص و خوب هم نیست

جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 178 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 10:36