جامعه کهنه

متن مرتبط با «باز» در سایت جامعه کهنه نوشته شده است

سگ بازی

  • با برکه رفته بودیم بیرون که مثلاً ماشین بازی کند و پشت فرمان بنشیند. این وسط در را هم باز می‌کرد و توی کوچه هم بدو بدو می‌کرد که دو نفر با سگ آمدند. یکی را بسته بودند و یکی باز بود. سگ‌های بزرگی بودند. من گفتم: سگ‌ها کاری ندارند؟ صاحبش گفت این یکی کوچکه، اون یکی هم فقط افغانی‌ها رو می‌گیره. رفتند و توی سایه ایستادند که برکه دوباره از ماشین پیاده شد که برود سمت پدرم. سگه پرید سمت برکه و تا من برسم بهش تنه زد به برکه و پرتش کرد زمین و من آمدم بغلش کردم که آن یکی هم وحشی شد. پای بچه زخم شد و زهره‌اش هم ترکید. کار ندارم، سگ خوب است یا بد است اما سگ‌بازی قطعا بد است و اینکه فکر می‌کنیم حق داریم هر جا این حیوان را بکشیم و ببریم و به بچه و بزرگ بپرد و این را از حقوق حتمی خودمان می‌دانیم احمقانه است. سگ بازی شد کار؟ هر کاری غرب کرد، بکنیم توی فرهنگ و این را آش و لاش کنیم با هزار چاله و چله بندازیمش کنار بخوانید, ...ادامه مطلب

  • لاتاری، گانگستر بازی در دبی به شیوه مهدویان یا یک قیصر در دبی

  • لاتاری فیلمی است ساخته محمد حسین مهدویان. فیلم درباره غیرت است یا قرار بوده درباره غیرت باشد. تیتری که جایی درباره این فیلم خواندم این بود: غیرت به سینمای ایران برگشت. ان‌شالله.اما به گمانم هم زمان فیلم درباره بی‌غیرتی و جهالت هم بود. این‌ها هم راه هم به ذهن می‌آیند. فیلم را جوابیه‌ای تصویری به فیلم فروشنده فرهادی دیدم‌. فرهادی فیلمساز مورد علاقه من نیست قطعا... آنجا، یعنی در فیلم اسکار گرفته فرهادی، مرد با وجود اطلاع از تجاوز به همسرش، متجاوز را می‌بخشد‌. (شکر خدا همه روشنفکر)اما مهدویان هر دو‌ حس را هم زمان ساخته و به این دلیل شاید اثر عمیقی بر بیننده نگذارد، بیش از ان نوعی سطحی نگری عوامانه.در فیلم قیصر هم فقدان بی‌غیرتی، همه را همراه با قیصر می‌کرد. تنها همین حس بود و بیننده هم با قیصر هم قدم می‌شد تا به انتها‌، هر چند ان عوامگرایی در قیصر هم هست.اما داستان فیلم: دو جوان در لاتاری ثبت نام کرده‌اند و قصد دارند به امریکا بروند... پدر دختر با ازدواج این‌ها مخالف است، سر و کله جوان مایه‌داری پیدا می‌شود و پدر دختر را برای کار مدلینگ به دبی می‌فرستد، همراه آن جوان. پس از چندی جسد دختر را به ایران می‌آورند، او خودکشی کرده است.پسر برای گرفتن انتقام همراه مربی فوتبالش که در جبهه‌های جنگ هم شرکت کرده به دبی می‌رود تا جوان را بگیرند و بکشند.... در این میان ماموری هم ایشان را همراهی می کن, ...ادامه مطلب

  • بازار کرمان

  • راسته بازار کرمان طولانی‌ترین راسته بازار ایران است. از راسته بازارها که بندازی تو پس کوچه‌ها می‌رسی به کاروانسراها، کاروانسرای هندوها با ان جایی که برای بت‌های هندوها درست کرده بودند. کرمانی‌ها همواره اهل تسامح و تساهل بوده‌اند، پس عجیب نیست زرتشتی و شیعه و سنی و شیخی، درویش و اهل خانقاه کنار همند، اهل مدارا، نه امروز و دیروز، قرن‌ها... و اگر به ناگهان خبطی کرده‌اند در سنگسار مشتاق، مشتاق علیشاه،,بازار,کرمان ...ادامه مطلب

  • باز هم درد معده

  • دیشب باشگاه بسیار خوش گذشت. از معدود روزهایی بود که سه ساعت در باشگاه ماندم. غالبا یک ساعت و نیمه سر و تهش را هم می‌آورم. برگشتنا خیلی گرسنه‌ام شد. چیزی در خانه نداشتم جز تن ماهی. همین را خوردم، زیاد خوشمزه هم نبود. بدمزه هم بود. نمی‌دانم چه حسابی است که مزه تن ماهی‌های قدیمی خوش بود و حالا بدمزه شده‌اند. شب چنان سر همین غذای ناجور معده دردی گرفتم که نگو. هنوز هم درگیرش هستم. صبح امروز، پنج‌شنبه زدم بیرون، نامه‌ای پست کردم به شهرستان، مصیبت اینجا بود که تا فلکه اول صادقیه پستی نبود. هیچ وقت از میدان صادقیه خوشم نمی‌آمد. یک زمانی برج آلومینیومی سر میدان مرکز خرید پر رونقی بود اما الان مثل هیکل ,باز,درد,معده ...ادامه مطلب

  • هالووین بازی

  • هالوین را من جدی جدی تا همین چند وقت پیش نشنیده بودم. به دوست نویسنده‌ام که به آن ور آب‌ها سفر کرده است می‌گویم شما نویسنده‌ای زشت است درگیر هالوین بازی شوی که نسبتی با فرهنگ ما ندارد. حالا او هم توجیه‌هایی برای خودش دارد که به نظر من درست نیست. هر چیزی که موجب خوشحالی مردم شود مناسب است؟ به دنیا امده‌ایم که هر چیزی موجب خوشحالی ما شود؟ از فرهنگ غرب همین خوشی و خوشوقتی خوب است؟ کار و جدیت و اندیشه آنها را رها کردیم و چسبیدم به خوشحالی. بابا چقدر خوشحالی؟ عوام زدگی؟ آن وقت چرا این خوشحالی فقط از غرب می‌آید؟ فرهنگ اخوی من دوست من برادر نویسنده‌ام از گذشته به ما ارث رسیده است. ارث پدرمان است. اگر قرار است برای خوشحالی و مسخره بازی دودش دهیم که خیانت کرده‌ایم به گذشته‌مان. این حرف‌ها نیست. فرهنگ یک فرایند است و می‌بینم در این فرایند چه طور تغغیر و تهاجم هست و از بین بردن زیر بنای فرهنگی ما. در هر بخشی به نوعی این تهاجم دیده می‌شود. در دین با سطحی‌نگری و در اقوام با قوم گرایی و در روشنفکران با غرب زدگی. ایران انگار دارد پاره پاره می‌شود و ما هم به عنوان نویسنده یک بخش این کشور و فرهنگ را دا,هالووین بازی,بازی هالووین باب اسفنجی,بازی هالووین باربی,بازی هالووین انلاین ...ادامه مطلب

  • سیاست بازی با صدای شجریان

  • من عاشق صدای استاد محمدرضا شجریان هستم. کم و بیش جز موسیقی سنتی به موسیقی دیگری هم گوش نمی‌دهم. روزگاری که جوانتر بودم، گوش دادن هم سن و سالان من به آواز استاد (که مثل ماهیت موسیقی سنتی کند و غمگین است) مایه تعجب و گاهی اوقات ریشخند بود. گوش دادن به موسیقی سنتی مختص مسن‌ترهای افسرده حال بود نه جوان‌های پر شور و حال. اما این علاقه خانوادگی در ما بود، با برادرم هر هفته پول‌هایمان را جمع می کردیم و کاستی از استاد می‌خریدیم. نوار فروشی‌ای که ازش نوارها را می‌خریدیم در خیابان شریعیت نزدیک میدان آزادی یا درست‌تر بگویم نبش خیابان 24 آذر بود. نمی‌دانم هنوز , ...ادامه مطلب

  • پنج شنبه

  • روز بدی داشتم. ملال آور و چسبناک. آب گرم خانه مشکل دارد و همه چیز به طرز ناجوری سرد است. صبح وقت گرفتم و رفتم آرایشگاه. نیم ساعتی معطل شدم. طرف نوبت مرا به یکی دیگر داده بود. یارو به قول خودش بیست سال بود مشتری این آرایشگاه بود. از آن بچه رودارهای قمپزو بود. ماشینم بنز بوده و با این دختر بودم و با آن بودم و آرایشگره هم یک ریز دری وری گفت و گفت. سعی کردم چیزی از روزنامه بخونم که درباره شیشلیک بود. سرم به خارش افتاده بود . هر وقت بلند و فرفری می شوند اخلاق من هم افتضاح می شود. ظهر رفتم منزل بابا اینها. دایی بزرگم هم دعوت داشت. ناهار را که خوردم سه ساعتی خوابیدم و ب,پنجشنبه,پنجشنبه بازار,پنجشنبه مفتون,پنجشنبه به انگلیسی,پنجشنبه است,پنجشنبه بازار استانبول,پنجشنبه عصر کامبیز حسینی,پنجشنبه تیک تاک,پنجشنبه آخر ماه,پنجشنبه است و دلم ...ادامه مطلب

  • سفر به تبریز

  • یکی دو روزی هست که به تبریز سفر کرده ام. تا حالا زیاد خوش نگذشته بهم. تبریز اما شهری است تمیز با مردمی مودب و مهربان اما من در آن غمگینم در این گستره عمیق تاریخی نمی توان شاد بود. شهر درون مایه ای اژ غم دارد که به من منتقل می شود. انگار قبلا اینجا بوده ام. شهری که تاریخ دارد و قدمت دارد تو را ای مسافر با خود همراه می کند در سفری به دل تاریخ که من چنینم و بر من ای ناآشنا چنین و چنان رفته. شهر برای شادی ما نیست و نبوده تنها در این چند روز بخشی از وجودش را نمایان می کند بر تو ای مسافر. اگر پی اندیشیدن هستید حتما به شهرهای تاریخی بروید اما اگر پی خوشی و تمدد اعصابید,سفر به تبریز,سفر به تبريز,راهنمای سفر به تبریز,سفر بازیگران به تبریز,سفر هنرمندان به تبریز,خاطرات سفر به تبریز,خاطره سفر به تبریز,سفر به شهر تبریز,تجربه سفر به تبریز,سفر به تبریز ...ادامه مطلب

  • پایان مرخصی

  • بعد از دو هفته مرخصی تابستانی امروز آمدم سر کار. حس خوبی دارم که دوباره مشغول به کارم و سرم گرم است و همکارانم را بعد از مدتی دیدم.,پایان مرخصی زایمان,مرخصی پایان دوره سربازی,مرخصی پایان حبس,مرخصی پایان دوره,مرخصی پایان سال,شرایط مرخصی پایان حبس,مرخصی پایان دوره آموزشی سربازی,مرخصی پایان خدمت,مرخصی پایان دوره آموزشی,مرخصی پایان حبس زندانیان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها