دو روز

ساخت وبلاگ

دو روز تعطیل بود خیلی بد گذشت. منزل خودم هم نبودم. اولین بار کرایه ده میلیونی را این ماه دادم. دادم درآمد. باید منزل را تغییر دهم. حالا که از این ور و آن ور وام گرفته ام می توانم بروم جای دیگر. البته احتمالا. کمی خسته ام اما امروز که روز اول پاییز است روز خوبی شد. یک روز پاییزی قشنگ. مادرم می گوید بروم پیش آنها زندگی کنم با این خرج و برج ها. خودم هم بهش فکر کرده ام اما توان و تحملش را ندارم. درواقع با مادرم مشکل اصلا ندارم با مخمل هم ندارم اما پدرم کمابیش یک کارهایی می کند که مخ آدم بخار می شود و تحملش قدری برای من سخت است. البته خب منزل خودش است و هر جور هم بخواهد رفتار می کند خب من هم تاب این جور چیزها را ندارم.

جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 52 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 19:23