ترانه قدیمی

ساخت وبلاگ

نشستم و اتفاقی چند آهنگ قدیمی گوش دادم. یکیش مربوط به گروه کری بود مال پنجاه سال پیش، چقدر قشنگ و خاطره انگیز بود. مادر من هم در یکی از این گروه‌های کر عضو بود و همیشه عکس‌هایش را با افتخار نشان می‌داد و آهنگ‌هایی را که خوانده بودند زمزمه می‌کرد. توی عکس‌ها مادرم دختری لاغر است با موهای خیلی بلند و خوشگل با پیرهن و دامن، هر وقت مامانم عکس را نشانم می‌دهد ماچش می‌کنم و کلی جلوی خودم را می‌گیرم گریه نکنم و وقتی می‌رود به کارهایش برسد گریه هم می‌کنم. این ترانه مرا به آن عکس وصل کرد و خاطره‌های مادرم. ما بچه که بودیم می‌گفتیم مامان این تویی؟ چقدر خوشگلی و از لج پدرم می گفتیم پس تو که آنقدر خوشگلی چرا این بابا را انتخاب کردی؟ مادرم وقت‌هایی که پدرم کفرش را در نیاورده بود می‌گفت بابات جوان بود خیلی خوشتیپ بود. خوش تیپ ترین پسر. پدرم البته هنوز هم خوش‌قیافه است. وقت‌هایی هم که دلش پر بود می‌گفت و می‌گوید اشتباه ، آدم بالاخره تو یک چیزهایی هم بد سلیقه است. اما همه ما چهار تا بچه اش می‌دانیم مادرم بیشتر پدرم را دوست دارد و پدرم که خلقا آدم بی‌خیالی است  را مادرم ضبط و ربط کرده است. توی اداره‌ای که کار می‌کنم و مادر سال‌های سال پیش آنجا تحصیل کرده نامش را دیدم، و عکسش را و نمراتش را. توی عکسش موهای خوشگل کوتاهی دارد که فکر و تاب قشنگی دارد. هر کسی یک عکس قشنگ دارد، قشنگ‌ترینش عکس مادرم همین است. دریغ و درد از گذر عمر.

جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 181 تاريخ : دوشنبه 1 ارديبهشت 1399 ساعت: 13:12