عطر

ساخت وبلاگ

امروز زدم بیرون به قصد خریدن عطر. دوست داشتم یا بارون بخرم یا عطر محلوبم، آزارو دسیبل. هوا آلوده بود اما رفتن خلوت بود و زود رسیدم خیابان وزرا، جای پارک گیر نیامد و رفتم گذاشتم تو پارکینگ که نه هزار تومانی برایم آب خورد. چند جایی رفتم اما عطر گیر نیامد اتفاقی و بعد از مدتها آزارو گیر آوردم. برگشتن رفتم منزل پدر، ناهار ماهی داشتند، بدک هم نبود اما سردی کردم و بد خوابیدم و در نهایت بدجوری سردرد گرفتم که هنوز هم دارم. مادرم اینها می‌خواند یلدا بروند پیش خواهرم، پردیس، من نمی‌روم، این یلدا تنها خواهم بود، ایراد هم ندارد. روزگار است. باید به زودی و با جدیت بیشتری، کار پایان نامه را پیش ببرم. فکر و ذکرش این است.

جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 168 تاريخ : سه شنبه 3 دی 1398 ساعت: 22:44