پارکینگ مزاحم

ساخت وبلاگ

امروز همسایه‌مان که پارکینگ مزاحم دارد، پشت خودرو من پارک کرده بود. به ناچار رفتم که در خانه‌شان را بزنم. کی؟ هفت صبح. ابتدا اشتباه در یک خانه دیگر را زدم و بنده خدا را از خواب پراندم. «تیبا مال شماست؟» نع. خب ببخشید. بعد رفتم در خانه آن همسایه. خانمی در را باز کرد. در که باز شد گفتم من ان همسایه م که... خواست بیاید گفتم نه و خودم جابه جا می‌کنم. تیبار را تا امدم جابه جا کنم و ماشین خودم را درآورم و بعد تیبا را بگذارم سرجاش یک ربعی طول کشید. بالا که رفتم دیدم خانمه دم در است و گفت: «پارکینگ دردسر شد.» گفتم بله من به پسر شما گفتم که چه جور می‌شود مشکل را حل کرد. گفت: «کدوم پسر؟» گفتم آقا وحید دیگه. گفت: «اون که شوهرمه.» گفتم اه؟ بعد کمی فکر کرد و گفت: «اصلا وحید کیه؟» گفتم همون که سرش کم موست. گفت «اون که شوهرم نیست. همسایه ماست.» گفتم پس اون که سرش کموست گفت: «آقا...» گفتم بله بله همون. گفت شوهرمه. دیر رسیدم اداره یک ربع.

جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 25 بهمن 1397 ساعت: 14:30