ادبیات ایران دچار بحران است... نخست باید این موضوع را بپذیریم تا به درمانش بپردازیم. بحران سطحینگری، سیاستزدگی، لومپنیزم و تولید آثار دم دستی و بیارزش که نبودشان، به از بودشان است، دست کم با نبودنشان یکی دو درخت بیشتر باقی میماند، ...
به زعم این قلم ادبیات ما رو به نزول بوده است، چرا؟ حقیقتا نمیدانم، نیاز به کند و کاو دارد و بررسی... شاید شیوه آموزش ما مشکل داشته، که حتما داشته... یا دغدغههای ما نویسندگان این عصر به جای برآمدن از هستی و وجود، از رسانهها و سیاستبازی و تاریخ دم دستی و روایتهایی چنان سطحی و دم دستی شکل گرفته است که به کار غرغر در تاکسی و سلمانی میآید نه در کتاب. ادبیات بیهدف شخصی، دفترچه خاطراتی بیهویت است. ادبیات جای عقدهگشایی نیست، ادبیات جای جبران شکستهای ما در زندگی نیست... ادبیات جای عوامزدگی نیست... اگر نویسندهای مانده است، به دلیل دغدغههای زیباییشناسی و هستی شناسی اوست نه... چاپش در فلان ناشر یا فروشش یا تبلیغش در اینستا یا حتا نقد مثبت یا منفی از آن و....
ادبیات ایران در سراشیب سقوط و بحران است، عوامزده و سطحی شده است، چراغ راه را گم کرده، سرگردان در بیابانی این سو و آن سو میرود، کور و کر و کم تاثیر، کم خرد، نازیبا و دست اخر نخواندنی.
ادبیات ایران خردگریز و ترجمه زده و فرم زده و ظاهربین شده است.
اینها واقعیت است، خیلی منفی است، اما حقیقت است. ممکن است من پیش خودم بگویم من که نویسنده خوبی هستم، مابقی چنینند و چنان، خیر، من نوعی، من نویسنده، من کارشناس، من ناشر، من منتقد، من جایزه، من وزارت فرهنگ و ارشاد در این سقوط با هم و همراه هم هستیم، شاید در روز کتابگردی این سطحی نگری، این افول سرمایه اجتماعی ادبیات، موقتا فراموش شود اما... ای برادر، رفیق، دوست، نویسنده، منتقد، ناشر، صاحب کانال تلگرامی، مسئول... ادبیات ایران رو به نزول است، در چنبره سودجویی، نمیدانم شوق شهرت من و سیاست زدگی و ترجمه زدگی... گرفتار. اگر قرار است، دستی به دستی دهیم، فکری کنیم، رشد این ادبیات است، با عدم انتشار کتاب بد، با آموزش عمیقتر، پرهیز از رفیقبازی، درک جامعهمان، با انسانیت و به تصویر کشیدنش، ادبیات ما از جامعه ما منفک است، ادبیات ما کم تاثیر است، ادبیات ما... رو به نزول است و گرفتار، گرفتار ما
برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 171