غروب رفتم تیراژه، به قصد خرید یک شلوار مشکی پارچهای. مغازهای که ازش شلوار میخرم طبقه دوم است. لباسهاش و سلیقهاش با من جور است. خلاصه رفتم سراغش و یک شلوار مشکی امتحان کردم، معرکه بود. سایز شلوار من چهل و دوست. بعد پسره گفت یک شلوار قهوهای هم بخر، نه نگفتم. غالبا همین میشود. خلاصه نزدیک سیصد تومانی برایم آب خورد این شلوارها. وقتی دادم به خیاطی تا کوتاهش کند رفتم و کمی توی تیراژه گشتم. دم در، از این گروههای خیابانی موسیقی برنامه داشتند، اسم گروهشان آس و پاسها بود. نیم ساعتی ترانههای اینها را گوش دادم. برنامه بدی نبود. خوانندههه وسط خواندن هم گفت پنج سال است موسیقی خیابانی در ایران پا گرفته و تجربه نشان داده است خانمها که رومانتیکتر هستند بیشتر از این گروهها حمایت میکنند و اگر پی شادی در شهر هستید از این گروهها حمایت کنید. بعد کلاهش را دست گرفت و از مردم پول جمع کرد. حرفش درست بود، از صراحتش خوشم آمد. بعد هم که شلوارهایم را گرفتم و راندنم طرف خانه. رسیدم ده شب شده بود.
جامعه کهنه ...برچسب : تیراژه, نویسنده : changizia بازدید : 173