جامعه کهنه

متن مرتبط با «نوشته» در سایت جامعه کهنه نوشته شده است

نئوهاوکینگ‌ها نوشته مریم حسینیان

  • دارد باران می‌بارد و به عکس عادت همیشگی‌ام، که زود می‌خوابم بیدارم. کسالت دارم و مختصری تب و چون خوابم نمی‌برد کتاب حسینیان را می‌خوانم. تازه داستانی از فوئنتس را تحمل کرده‌ام بلکه طعم تلخ رمان اورول را بزداید. کتاب حسینیان را اوایل نوروز خریدم. گذاشتم کنار و از سر بی‌حوصلگی ورقی بزنم. خیلی وقت است که کتاب‌های فارسی را در حد ورق زدن تاب می‌آورم. یکی دو مار حسینیان هم همین طوری‌ بودند،دوست‌نداشتنی شاید یا... چیزی مثل بقیه... اما چند صفحه فقط از کتابش را که خواندم همراهش شدم از آن کتاب‌هاست که نمی‌خواهم تمام شود . حسینیان از درد نوشته اما از زندگی گفته،از عشق گفته از هستی گفته. شاید زیاده حرفی باشد اما آنقدر کتابش را دوست دارم که دلم نمی‌خواهد تمام شود. گاه‌گاه کتابش را می‌بندم جایی در من هم در گرفته انگار. دوست دارم باز نفس بکشم. به صدای باران گوش کنم و بعد دوباره با حسینیان همراه شوم. قدم به قدم. چقدر حس را با کلمه خوب منتقل کردی خانم. چقدر چقدر چقدر قشنگ نوشته‌ای... چقدر حالم را دگرگون کردی. باران شدیدتر شده و من فکر میکنم مبادا به نویسنده بربخورد که من از روایت دردناک بیماری‌اش تعریف کرده‌ام. حسی دارم الوده به گناه نمی‌دانم. کتاب فوق‌العاده است هر چند تاب تحمل تلخی بیماری و مشکلاتش حتا برای من خواننده سخت است. نویسنده اما درد را و معنای درد و رنج را به زیبایی و خلاقانه تصویر کرده است. این اثر حسینیان روایت رنج است، زندگی و رنج و درد. دوست دارم خیلی حرف بزنم اما... کاش حسینیان زود خوب شود ... آخر کتاب امیدوارم همین باشد ... می‌دانم مهدی هم مثل من زود گریه‌اش میگیرد، آخرش خنده باشد ... تب دارم و معده‌ام از فضای کتاب دردناک شده. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دانشکده، یک روز خلوت/روز نوشته ایام کرونا

  • دانشکده امروز هم خلوت بود، بدون دانسجو، دانشکده لطفی ندارد. امور عقب افتاده را انجام دادم، شنبه باقی کارها را انجام می‌دهم که ارتباطی با حضور دانشجو ندارد. , ...ادامه مطلب

  • روز سرد بارانی/روز نوشته ایام کرونا ۲

  • صبح حالم خوب بود. زدم بیرون برای تعویض روغن. طرف گفت الف ایرانی بریزم یا فرانسوی. گفتم اگر تقلبی نیست فرنگی. بعد از دهانش در رفت که اماراتی است. اولش تصمیم داشتم بهران بریزم اما چون از اول روغن الف ری, ...ادامه مطلب

  • مادر/روز نوشته ایام کرونا ۳

  • خواهرم کم کم دارد مادر می‌شود. کلی کتاب قصه خریده است تا برای دخترش قصه بگوید، وسایل بچه‌اش را کم کم می‌خرد. خواهرم عاقل‌ترین بچه خانواده است، نه بی‌جهت درس خواند، نه عمرش را تباه مطلب بی هوده کرد، ازدواج کرد مادر شد، بهترین کار دنیا. حالا ما هم منتظریم تا فرزندش به دنیا بیاید. شاید مرداد ماه. , ...ادامه مطلب

  • شیفت امروز/رو نوشته ایام کرونا ۴

  • امروز شیفت من بود، شکر خدا همکاران و مراجعان اکثرا رعایت می‌کنند و سعی می‌کنیم ارباب رجوع مراجعه غیر ضروری نداشته باشند و دانشجویان هم رعایت کرده‌اند. روند اوضاع کرونا در ایران با توجه به آمار رو به ب, ...ادامه مطلب

  • درباره پدركشتگي نوشته سلمان امين

  • پدر_کشتگی نوشته #سلمان_امین رمان بدی نیست، عالی نیست و مدتی هم طول می‌کشد تا رمان شروع شود و خواننده به کتاب خو بگیرد اما خب کتاب بدک نیست. دست کم راوی داستان، سیاوش، برای من جالب است و دغدغه‌های اجتماعی‌اش جالب توجه.به هر حال امین در این کتاب سعی کرده است به کند و کاو انسان اسیر روزمرگی، انسان مدرن و شهری مصیبت‌زده بپردازد. انسانی که مشکلاتش انگار قبل از تولدش اغاز می‌شود و ادامه پیدا می‌کند و زن,درباره,پدركشتگي,نوشته,سلمان,امين ...ادامه مطلب

  • درباره آناتومی افسردگی نوشته محمد طلوعی

  • آناتومی افسردگی نه افسرده است نه آناتومی دارد، کتابی است میانه بالا، کم‌عمق و به زعم من نازیبا. ملال از سر و روی کتاب می‌چکد. روغن‌مالی شده است و مثل اسمش پر قمپز اما تهی است.پیرمردی نود و یکساله برای اینکه اتانازی کند، پیش پسری می‌رود. یک میلیون دلاری پول به همراه دارد. پیرمرد سال‌ها دور از وطن زند, ...ادامه مطلب

  • سزار بیروتو نوشته بالزاک

  • کتاب سزار بيروتو شرح ورشكستگي بازرگاني ساده دل و شرافتمند و پرهيزگار است .كه در سايه سعي و كوشش و كار زياد اعتبار و نفوذ و ثروتي يافته و به قضاوت دادگاه بازرگاني و معاونت شهرداري يكي از بخش‌هاي پاريس رسيده و نشان لژيون دونور گرفته است. وي در نتيجه همين موفقيت‌ها مغرور مي‌شود و مهماني باشكوهي ترتيب م, ...ادامه مطلب

  • درباره جلبک نوشته کتایون سنگستانی

  • روای جلبک، دختری است با نام بنشاد. بنشاد دانشجوی تئاتر است و همراه مادر و خواهرش زندگی می‌کند. خواهرش در بیمارستان کار می‌کند و از اتاق عمل گاه‌گاهی وسیله‌ای می‌دزدد. پدر خانواده که معتاد بوده مدتی پیش فوت کرده است. پدر برای بنشاد بوی تریاک میدهد. راوی داستان برای اینکه خرج دانشگاهش را در بیاورد هر بار دست به کاری می‌زند، در تولیدی لباس کار می‌کند، مدل طراحی می‌شود و... در انتهای کتاب خواهرش را از کار بی‌کار می‌کنند، نامزد بنشاد او را رها می‌کند و بنشاد سرانجام به کار نوشتن رمان‌های عامه‌پسند می‌پردازد و کپی کردن این رمان‌ها از روی دست کتاب‌های دیگر می‌پردازد.  جلبک کتاب جمع و جوری است با داستانی ساده، بنشاد در تمام طول داستان به دنبال استقلال می‌گرد، به دنبال آسایش و این و به هر دری می‌زند جز کجی و ناراستی چیزی نمی‌بیند و در نهایت آن می‌شود که جامعه سیاه و تاریک اطرافش می‌خواهد. همرنگ جماعت می‌شود. داستان هر چه پیش می‌رود از ان بوی گرم شکلات روژ لب، بنشاد کاسته می‌شود و بوهای دیگری جایگزین آن می‌شود که بدلی است. بنشاد بازیگر تئاتر است اما بازیگر خوبی برای نقش خودش نیست حتا نمی‌تواند ب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها