جامعه کهنه

متن مرتبط با «معده درد شديد» در سایت جامعه کهنه نوشته شده است

گلودرد

  • خوب نخوابیدم. از سر شب گلو درد و بدن درد داشتم و به زحمت خوابم برد. به روال این چند وقته، شب کابوس ناجوری دیدم که صبح از یادم رفتم اما تلخی اش ماند. سعی کردم یک بخش از کتابهای کارگاه مگره را بخوانم. زیاد دل و دماغ نداشتم و گذاشتم کنار. فعلا مشغول رمان یادداشتهای زیر زمینی هستم. یک جمله دارد توش که نوشته: دو دوتا چهارتا آیین مرگ است. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گردن درد

  • چه گردن دردی گرفته م. دیروز که شنبه بود، اصلا رو به راه نبودم و نتوانستم اداره بروم. جوری خرد و خاکشیر بودن انگار یک کامیون ده تن خورده بهم. تا دوازده ظهر خوابیدم و عصر هم به زحمت خودم را این طرف و آن طرف کشاندم. آخرش هم منزل پدر کمی آش خوردم و کمی با پدر و مادر و مخمل گپ زدیم و خلاص. بعد هم کمی کار پایان نامه را پیش بردم. استاد در دانشگاه کم است و باید بروم از دانشگاه دیگری استاد پیدا کنم، اگر قبول زحمت کنند. به هر حال اوضاع اینگونه ست., ...ادامه مطلب

  • سردرد

  • یک روز کامل سردرد داشتم. اوضاع معده هم خراب است جوری التهاب دارد که گمان میکنم باید مدام توش چیزی بچپانم. گرسنگی عصبی است، کاملا مشخص است. این روزها سر درس و ادامه تحصیل کمی آرامشم بهم خورده است، تئوری ای وجود دارد که بیان میکند با آموختن هر چیزی تعادل انسان بهم میخورد و انسان دوباره در روند آموزش سعی میکند آن آرامش را باز یابد، اسمش چی بود خدا؟,سردرد ...ادامه مطلب

  • باز هم درد معده

  • دیشب باشگاه بسیار خوش گذشت. از معدود روزهایی بود که سه ساعت در باشگاه ماندم. غالبا یک ساعت و نیمه سر و تهش را هم می‌آورم. برگشتنا خیلی گرسنه‌ام شد. چیزی در خانه نداشتم جز تن ماهی. همین را خوردم، زیاد خوشمزه هم نبود. بدمزه هم بود. نمی‌دانم چه حسابی است که مزه تن ماهی‌های قدیمی خوش بود و حالا بدمزه شده‌اند. شب چنان سر همین غذای ناجور معده دردی گرفتم که نگو. هنوز هم درگیرش هستم. صبح امروز، پنج‌شنبه زدم بیرون، نامه‌ای پست کردم به شهرستان، مصیبت اینجا بود که تا فلکه اول صادقیه پستی نبود. هیچ وقت از میدان صادقیه خوشم نمی‌آمد. یک زمانی برج آلومینیومی سر میدان مرکز خرید پر رونقی بود اما الان مثل هیکل ,باز,درد,معده ...ادامه مطلب

  • ناراحتی معده

  • تمام روز به درد معده و بی‌حالی گذشت. مستاصل شده‌ام., ...ادامه مطلب

  • دردي است غير مردن

  • بعضی عضوهای درونی هستند که آدم حس‌شان می‌کند. انگار همیشه هستند. وجودشان را با درد ثابت می‌کنند. جایشان برای تو معلوم است، کارشان معلوم‌تر.برای من معده و کلیه این طورند.معده درد همراه همیشگی من است. وقتی درد می‌گیرد که اغلب هم درد می‌گیرد هزار قلم فکر می‌کنم تا از شر دردش نجات پیدا کنم.اول آب می‌خور, ...ادامه مطلب

  • معده درد

  • دیشب هیچ خوب نخوابیدم که اتفاق عجیبی است. جوری درد معده ناراحتم کرده بود که تنها می توانستم بنشینم. اولش فکر کردم با چای و نبات خوب خواهم شد که نشد بعد گفتم شاید چون شام نخوردم معده درد دارم، آن شام بدمزه هم افاقه نکرد رفتم داروخانه و جور به جور داروی معده گرفتم. درد کمی آرام شد اما نه به قدر کافی. تا صبح درگیر بودم. الان هم کمی درگیرش هستم اما فکر نکنم آنجور درد بگیرد. فقط خوابم بهم خورده است. تا هشت و نیم شب خواب بودم بلکه کم خوابی دیشب جبران شود. انشالله که شده است. امشب هم خوب بخوابم شرایط عادی می شود.,معده درد,معده درد شدید,معده درد در بارداری,معده درد و حالت تهوع,معده درد عصبی,معده درد شديد,معده درد در دوران بارداری,معده درد به زبان انگلیسی,معده درد در هفته اول بارداری,معده درد در ماه اول بارداری ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها