۱۹۸۴ روایت حکومت های توتالیتر است. رمان بوی کهنگی میدهد و به رمانی شعاری و طبیعتا ملالآور تبدیل شده است اما کتابی است که به خوبی و البته گاهی کاریکاتور گونه حکومت های توتالیتر را نمایش میدهد. رمان گهگاه روایتی روزنامهنگارانه پیدا میکند و انگار مقاله ای در روزنامه را میخوانید و خب مقاله سیاسی در روزنامه دیگر جذابیت رمان را ندارد و در حد همان مقاله میماند که بخش زیادی از ۱۹۸۴ اینگونه است. در هر حال کتابی است که انگار دورانش گذشته. اگر در مورد توتالیتر هم کنجکاو هستید به نظرم کتاب هانا آرنت میتواند چیزهای بیشتری به شما بیاموزد هر چند ۱۹۸۴ این خصوصیت را دارد که به دلیل بعضاً تصویرسازی اش فضای حکومت های توتالیتر را بیشتر به ذهن خواننده میچسباند بخوانید, ...ادامه مطلب
وقتی مارادونا در جام جهانی هشتاد و شش همه کار کرد و آرژانتین قهرمان جام جهانی شد من نه ساله بودم و مادرم چون میدانست عاشق مارادونا هستم پیرهن و شرت ورزشی آرژانتین را برایم خریده بود و آن روز که قهرمان شد، ما منزل پدربزرگم بودیم و چقدر خوشحال شدم... و از آن سال باز دوست داشتم قهرمانی این تیم با آن لباس زیبایشان و فوتبال احساسیشان را ببینم. حق آرژانتین بود قهرمان شود، در یک بازی زیبا و جذاب تیم دوست نداشتی و پر ادعای فرانسه را برد. بخوانید, ...ادامه مطلب
من کلا از هواداران و علاقمندان به آثار علی چنگیزی هستم. طبیعتگرایی خشناش را خیلی دوست دارم. شاید سبک مورد علاقه من نباشد اما به نظرم چنگیزی به خوبی از پس توصیف و اجرای آن بر میآید و این اجرای خوب ه, ...ادامه مطلب
محمد محمدعلی (1327-تهران)1- بازنشستگی، 1366/ منیرو روانیپور (1333-بوشهر)2-کنیرو، 1367محمدرضا صفدری (1332-بوشهر)3-سیاسنبو، 1368اصغر عبداللهی (1334-اهواز)4-سایبانی از حصیر، 1369اصغر الهی (1323 مشهد-139, ...ادامه مطلب
روزهاي تعطيل در كرمان، روزهاي ملالاور و تيره و تاري بود. فرق نميكرد به چه دليل تعطيل شده است، حالا تو بگو جمعهها. اغلب اين روزها، به خصوص اگر توي تابستان بود، مادرم با پدرم بحثش ميشد. پدرم كه ذاتا پاش را به سختي از منزل بيرون ميگذارد و در رانندگي هم تنبل است هر جوري كه بود دلش ميخواست از زير بار بيرون رفتن شانه خالي كند. ما بچهها بحثهاي تكراري پدر و مادرم را درباره بيرون رفتن و پوسيدن در خ, ...ادامه مطلب
راسته بازار کرمان طولانیترین راسته بازار ایران است. از راسته بازارها که بندازی تو پس کوچهها میرسی به کاروانسراها، کاروانسرای هندوها با ان جایی که برای بتهای هندوها درست کرده بودند. کرمانیها همواره اهل تسامح و تساهل بودهاند، پس عجیب نیست زرتشتی و شیعه و سنی و شیخی، درویش و اهل خانقاه کنار همند، اهل مدارا، نه امروز و دیروز، قرنها... و اگر به ناگهان خبطی کردهاند در سنگسار مشتاق، مشتاق علیشاه،,بازار,کرمان ...ادامه مطلب
برادر انگلستان اولین رمان علیرضا قزوه است.کتاب بدی نبود. یک جاهایی، به خصوص در ابتدای کتاب صحنهها و مایههایی از یک رمان خوب توی کتاب هست. ماجراها و قصههایی که مربوط به گذشته است و به خصوص صحنههای قطار خوب از آب درآمده است.زبان قزوه در این برادر انگلستان پالوده و شیرین است و روایت عمو ... هم الحق خواندنی است. آدم را گاهی به یاد بعضی از صحنههای رمان همسایهها میاندازد.اما برادر انگلستان هنوز ت,برادر,انگلستان,نرسیدن ...ادامه مطلب
دوست دارم چند روزی برومکرمان، دلم براش تنگ شده است. برای خیابان آبنوس، بلوار جمهوری اسلامی، میدان آزادی، خیابان شریعتی، دانشگاه، خیابان بهمنیار، مدرسه شهدای یازده، دبیرستان شهدای ده نمیدانم موزه صنعتی و چهارراه خورشید. ,کرمان ...ادامه مطلب