جامعه کهنه

متن مرتبط با «جمعه سیاه چه روزی بود» در سایت جامعه کهنه نوشته شده است

چند روزی این چنین.

  • روزهای تعطیل خوش نگذشت. برادرم در محل کارش به مشکل خورده و طلبی دارد که وصول نمی شود در حد سیصد میلیون و اعصاب ما را بهم ریخت. مبلغ زیادی است پول بیش از یک سال کار است. برکه هم کوتاه آمد و کمی باهاش بازی کردم و یک چیزهایی براش خریدم. کمی شیطنت کرد و دایی دایی به ناف من بست اما چون بی اندازه دوستش دارم هر کاری بخواهد می تواند انجام دهد. شب با وعده رفتن به شمال دل کند و رفت اگر نه دوست داشت بماند پیش ما. باقی تعطیلی به خواندن آلمانی گذشت و کمی هم کتاب. مقاله سوم مخمل هم چاپ شده یا قبول شده و به زودی دفاع خواهد کرد. خیلی زحمت این درس را کشید و رساله اش به نظرم با تغییراتی قابلیت کتاب شدن را دارد. دو روز پیش هم محمد محمدعلی فوت کرد. یکی دو باری او را دیده ام. به جز برهنه در باد اثر قابل اعتنایی ندارد که نام ببرم. اما همین یکی از کتابهای خوب دوران معاصر است باقی کتابهایش به نظرم چنگی به دل نمی زنند. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یک شب سیاه

  • باشگاه نرفتم. هوا سرد بود و من هم حوصله نداشتم و دیر رسیدم منزل. کمی آلمانی خواندم . کمی هم فیلم دیدم. سریال سقوط در قسمت اول که بد نبود. به دلیل بازی فرخ نژاد حاشیه‌هایی داشته که ادامه دار است. به هر حال قسمت اولش جذاب بود. شب زود خوابیدم اما خواب بد زیاد دیدم. این روزها فقط خبر بد می‌‌شنویم، روزگار قیرگون شده. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ذهن ما باغچه است/ مجتبی کاشانی

  •   ذهن ما زندان است ما در آن زندانی قفل آن را بشکن در آن را بگشای و برون آی از این دخمه ی ظلمانی نگشایی گل من خویش را حبس در آن خواهی کرد همدم جهل در آن خواهی شد همدم دانش و دانایی محدوده ی خویش و در این ویرانی همچنان تنگ نظر می مانی هر کسی در قفس ذهن, ...ادامه مطلب

  • روز بدی نبود

  • امروز پس از مدتی دوباره سر کار رفتم. تعطیلات تابستانی به پایان رسید. امروز هنور دانشجوها نیامده بودند که شلوغ شود، ساعت کار اما زیاد شده بود این است که با توجه به کرختی مانده از تعطیلات کمی دیر گذشت. اما روز خوبی داشتم. منتظرم ببینم کلاس‌های دانشگاه هم چگونه است تا برای امسال برنامه‌ای بریزم. فردا هم باید سری به باشگاه بزنم. بدجور دلم ورزش و شنو می‌خواهد.,نبود ...ادامه مطلب

  • روز چهارم، استانبول

  • امروز به سمت مسجد ایاصوفیه و کاخ توپکاپی رفتیم. کاخ تودکاپی کاخی است ساده با محوطه‌ای البته زیبا. آشپزخانه‌ای بزرگ و کلیسایی ارتودکس که در زمان عثمانیان تبدیل به انبار شده بود.  در این کاخ اشیایی هست که انگار از مدینه به این مکان آورده‌اند، خرقه حضرت حسین و حضرت فاطمه یا حضرت محمد (ع) و شمشیرهای حضرت علی و شمشیر عمر و عثمان و البته شمشیر شاه عباس که به دلیل شکستش در بغداد به دست ترکان عثمانی افتاد,چهارم،,استانبول ...ادامه مطلب

  • در آستانه چهل سالگي، خو گرفته با انزوا

  • امروز روز دلگيري بود. با وجودي كه مرخصي داشتنم از اداره گفتند برگرد. برگشتن همان و پرده بر افتادن از خطاهاي اداري و كاري همان. از خطا بي‌زارم اما پيش مي‌آيد و اغلب در بدترين حالت. خلاصه ديدم اي داد در صدور مدركي قصور كرده‌ام و مجبور شدم توضيح بدهم، البته و صد البته كسي جز جناب خودم مقصر كوتاهي نبود و ترك برداشتن اعتماد و اطمينان مديرم به من. كمي انگار حواس نداشته‌ام يا مغرورانه كار كرده‌ام، براي ب,آستانه,سالگي،,گرفته,انزوا ...ادامه مطلب

  • دوشنبه روز گرمی بود

  • دیروز زیاد حالم خوش نبود. سر درد داشتم که تا شب هم خوب نشد. شب قبلش باشگاه رفته بودم و سردرد گرفته بودم و توی اداره هم رو به راه نشدم که هیچ بدتر هم شدم. غروبی هم که رسیدم خانه سر خودم را گرم کردم تا زمان خواب برسد. کار مثبتی انجام ندادم. باید رد این روزها درس هم بخوانم چون مصحابه دکتری نزدیک است. د, ...ادامه مطلب

  • چهارشنبه ترومپتی ترامپ

  • دیروز که چهارشنبه باشد خیلی سرمان شلوغ بود. از زیادی مشغله همه همکارها هم استرس گرفته بودند و به طور کلی در هم شده بودیم. به هر حال گذشت. عصر هم با یک والذاریاتی رفتم ورزش. کمی سرما خورده بودم و برای همین هم استخر نرفتم. آن جور حال نداد. وقتی هم بدن سازی بروی و هم استخر خیلی روی فرم می‌آیی. منظور از نظر روحی است. اما در این فصل و با این اوضاع بی‌بارانی و هوای آلوده بهتر است هوای خودش را آدم داشته باشد. تا حالا خوشبختانه سرما نخورده‌ام. انقدر ویتامین می‌خورم که یک وقت یکهو سرمانخورم و بیافتم. دیروز هم هر جا می‌رفتیم بحث انتخاب شدن ترامپ بود. همه غافل‌گیر شده‌اند. البته کم و بیش بودند نظرسنجی‌هایی که او را برنده این انتخابات می‌دانستند اما کسی به آن‌ها توجه نکرد. موضوع این است که انگار در همه جای دنیا یک عده از مردم را ندیده می‌گیرند که اغلب چندان سوادی ندارند و به این دلیل به حساب نمی‌آیند.چون به حساب نمی‌آیند اغلب در نظرسنجی‌ها یا شرکت نمی‌کنند یا نظر واقعی خودشان را از بیم تحقیر شدن توسط دیگران پنهان می‌کنند.  انتخاب ترامپ برای کشور همسایه‌اش در همان ابتدا دردسر درست کرد. بنزین در کان, ...ادامه مطلب

  • جمعه روزی

  • رفتم بیرون، مگامال که در اکباتان است بلکه چیزی بخرم که نمی دانستم چیست. به چیز خاصی نیاز نداشتم این یعنی غمگینم. زود برگشتم. زیاد دل و دماغ نداشتم. مگامال هم خلوتتر از آن بود که سرحالم بیاورد. بعد رفتم کمی کتابها را نگاه کردم. کتاب خاصی هم نمی خواستم. سریع راندم تا خانه و اینجور روزی گذشت که می شد روز خوبی باشد اما روزی معمولی شد با هزار جور خیال و فکر.,روزی جمعه,جمعه چه روزی است,جمعه سیاه چه روزی است,دعای روزی جمعه,جمعه چه روزیست,جمعه سیاه چه روزی بود,جمعه سیاه چه روزی,جمعه سیاه چه روزیست,جمعه خونین چه روزی است ...ادامه مطلب

  • جایزه ادبی چهل و مهرگان ادب

  • کوتاه بنویسم که چندان تمایلی به بررسی آثارم در جایزه ادبی مهرگان ندارم. تصمیمم البته همیشگی است یعنی فقط مربوط به امسال نیست و شامل کتابهای بعدی من هم خواهد شد. پارسال هم نامم را در بین افرادی دیدم که کتابهایشان در جایزه ادبی چهل  بررسی شد. چون امسال هم چهل سالم نمی شود سپاسگزار می شوم کتابهایم امسال در این جایزه بررسی نشود. هیچ تمایل ندارم جزو امیدهای این ادببات باشم که شکر خدا نیستم. ,جایزه ادبی چهل ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها