روی کامپیوترم عکسی دارم آشنا اما مرموز. قایق هایی پهلو گرفته کنار اسکله ای کوچک رودی وسط است به رنگ آبی که در دور دستها مه گرفته است. آن سوی رود، تپه ای زندگی می کند سبز از علف که در سینه کشش، درختانی آشنا رویده ند. رود آرام است و چون مه آلود است مرموز است. آدمی، بوی خوش آب را حس میکند، و من که تماشاگرم، خنگی آب و مه و تپه را و آرزوی این دارم که در یک روز افتابی، آن قایق را سوار شوم، نه به قصد عبور از رود به قصد سفر به آنجا که مه دارد., ...ادامه مطلب
امروز روز دلگيري بود. با وجودي كه مرخصي داشتنم از اداره گفتند برگرد. برگشتن همان و پرده بر افتادن از خطاهاي اداري و كاري همان. از خطا بيزارم اما پيش ميآيد و اغلب در بدترين حالت. خلاصه ديدم اي داد در صدور مدركي قصور كردهام و مجبور شدم توضيح بدهم، البته و صد البته كسي جز جناب خودم مقصر كوتاهي نبود و ترك برداشتن اعتماد و اطمينان مديرم به من. كمي انگار حواس نداشتهام يا مغرورانه كار كردهام، براي ب,آستانه,سالگي،,گرفته,انزوا ...ادامه مطلب