امروز مجددا کلاسها تشکیل نشد. کلاس اول که قطعا تشکیل نشد و من به اتفاق همکلاسیم رفتیم که از تشکیل شدن یا نشدن بقیه کلاسها بپرسیم، کارمند آموزش مرد پا بسنی بود، همکلاسیم پرسید کلاس بعدی تشکیل میشود یا خیر؟ کارمند گفت: نمیدونم.همکلاسیم گفت منطقی نیست. جواب شما منطقی نیست.من گفتم چون کلاس اول حضرت استاد تشکیل نشده ، نه و نیم هم نخواهد آمد. همکلاسیم همین را به کارمند گفت. کارمند گفت میخواهید ,دانشگاه ...ادامه مطلب
هتلی که محل اقامت من است، جای رو به راهی است. از ساعت هفت صبح تا ده صبحانه میدهند. هر آنچه خوردنی و نوشیدنی هست که به ذهن آدم میرسد و نمیرسد داشت. از انواع کالباس تا انواع پنیر و نوشیدنی گرم و سرد و نمیدانم انواع میوه. کلا معرکه بود. ,صبجانه,استانبول،,روز,دوم ...ادامه مطلب
شهر کماکان در نظرم بدگل است، اما بدون استرس، چیزی در شهر نیست که روی قلب آدم بنشیند. سر هر کسی به کار خودش است. امروز به قشنگترین مسجد عثمانیها رفتم، مسجد سلطان سلیمان. زیباترین بنایی بود که دیدهام. مسجدی از سنگ مرمر و عظیم. تنها سه سال طول کشیده است تا کف سازی این مسجد تمام شود، پس از آن یکسال به کارگرها استراحت داده میشود. شاه طهماسب صفوی محض طعنه جواهراتی برای شاه سلیمان میفرستد که اگر پول کم آوردهاید این هم کمک. سلطان کل این جواهرات را خرد میکند و در بتن یکی از چهار مناره میریزد. پس عجیب نیست که در آفتاب یکی از منارهها که به مناره طلایی مشهور است میدرخشد. سلطان و همسرش خرم را در,مسجد,سلطان,سلیمان,روز,دوم ...ادامه مطلب