اولین بار مرحوم دیانی را در بنیاد ادبیات داستانی دیدم، پسر باسواد و اهل گفتوگویی بود و حتا تندترین انتقادش را با لحنی آرام بیان میکرد و همین گفتوگوها شد آغاز دوستی با وجود تفاوت دیدگاهها،کار ادبیات مگر جز این است؟. چند وقت گذشته خبر بیماریاش را شنیدم و مداوم روایتهای همراه با امیدواری برای بهبودی اش را میخواندم به زعم من بهترین نوشته هایش همینها هستند، روایت مردی که گام به گام و با بیم و امید به سمت مرگ میرود، مشغله ما را از این سفر غافل میکند، تن بیمار اما آگاه. از فوتش غمگین شدم. برای او آمرزش و برای خانوادهاش صبر آرزو میکنم، دلم برایت تنگ میشود آقا مسعود بخوانید, ...ادامه مطلب
وقتی که بهار یعنی «نام تو چیست؟»تابستانیعنی که «دوستت دارم»پاییزیعنی«آیا برای یک تن تنها این شبها زیاد نیست؟»و زمستان یعنی«باید که روی این یخ و برف تنها برویمامّا در هر فاصله ایمواظب هم»و خوب شد خدا فصل دیگری نیافریدتا در ماورای عشقمرگ منتظر زندگی باشدنه زندگی منتظر مرگ... بخوانید, ...ادامه مطلب
سعید تشکری درگذشت. با او در جایزه جلال آل احمد مدتی همکار بودم و این اوخر در سایت نقد داستان. تشکری نویسنده ای توانا و منتقدی داستان شناس بود. خدا بیامرزد. بخوانید, ...ادامه مطلب