خانه پدری فیلم تلخی است درباره قتل ناموسی در طول دوران در یک خانواده و در یک خانه. پدر ی دخترش را با کمک پسرش به دلیلی که مشخص نیست میکشد . دختر قبلش بو برده چون گور دختر را در زیر زمین کندهاند. کار کشتن را برادر دختر انجام میدهد و بعد هم برادر پدر، یعنی عمومی مقتول سر و کلهاش پیدا میشود که آیا کشتی، نکشتی؟ چون حرف پدر را باور نمیکند با پسرش یک شمشیر بر میدارد و میکند لای قبر دختر در زیر زمین و شمشیر هم خونی میشود و... بعد ازاین داستان چندانی نیست و ماجرا دور همین گور میگردد...فیلم در ابتدا شروع ویران کنندهای دارد اما در ادامه هیچ حرفی برای گفتن ندارد و درواقع فیلم همان چند دقیقه ابتدایی است که کش میآید و نیمههای فیلم دیگر ملال آور میشود.فیلم نتوانسته، نخواسته ریشههای این مسیله را باز کند. حدس من این است که فیلم ساز یعنی کیانوش عیاری پیش فرضههاش را اثبات شده دانسته و نیازی به کند و کاو ریشهها حس نکرده ... مردند دیگر.داستان تنک است ... برای من به این معنی است که یک حادثه آنقدر نویسنده را جذب کرده که نیاز ندیده کار بیشتری انجام دهد یا ...فیلم در دام شعار هم که نیفتاده ... از این فیلم بگیرید تا تریاک خوردن دختر و کتک خوردن زنها و مخالفت با کار کردن و...گرچه در دل تاریخ این داستان روایت شده است اما بیننده نه تاریخ را میبینید و نه تغییر رویکردها و دیدگاهها و... همان جور است که بود.بیننده موجودی بیرونی است با دست کم دو حس متفاوت. مردها شرم، زنها خشم... تولید این حس کار چندان شاقی نیست. صبح تا غروب با این دوگانها و تضادها سر و کار داریم ... باری اصلاح کجاست؟ تغییر کجاست ... کیانوش عیاری تغییری نمیبیند و در بر همان پاشنه میگردد... فیلم کم تاثیری , ...ادامه مطلب