پدرم نمی دانم چه جور، وقتی از ماشین پیاده می شده افتاده و انگشت های دستش شکسته. فعلا آتل بسته اند اما گویا عمل هم می خواهد. استخوانهای پدرم پوک است و به راحت ترین شکل ممکن می شکند. قبلا هم سابقه داشته است اما به این شدت نه. مدتی خانه نشین خواهد شد. هیچ چیزی بدتر از شکستگی نیست اما به نظرم شکستن پا بدتر است تا دست. بخوانید, ...ادامه مطلب
همکارم گفت دستت روگچ گرفتی سنگینه؟ گفتم کمی آره سنگینه. مگه تا حالا جایی ات نشکسته ؟ گفت نه والله. گفتم حتا دلت؟ گفت اون چرا، یک بار شکسته.آدم آرامی است که تقریبا دارد پا به پیری میگذارد واخرهای خدمتش است. هر کسی رازهایی دارد و غمهایی و ... چیزهایی که در طول عمر از دست داده یا به دست نیاورده... باری داستان زندگی هر کسی پر است از این چیزها و حسرتها و غمها... خلاصه نمیدانم چرا این گفتوگوی کوتاه آنقدر ذهن مرا مشغول کرد. بخوانید, ...ادامه مطلب