جامعه کهنه

متن مرتبط با «خاک» در سایت جامعه کهنه نوشته شده است

خاک

  • برگشتن از اداره بود که به همکارم گفتم خاک شده. گفت ابر شده و باران می باردو من گفتن خاک شده. رفت و من را رساند زیر گذری که اکباتان را وصل می کند به شقایق. رسیدم خانه کولر را روشن کردم و هنوز بوی خاک می امد. شب که شد زود خوابم برد و صبح نشده همکارم گفت که تعطیل شده است. روز سه شنبه وقت شد تا بعد از مدتها بروم و موهایم را کوتاه کنم. شاهرخ مجدداً تزهای سیاسی داد و از همه در گفت و گفت و آخرش رسید به کنکور و بعد به مهاجرت و... اما خب موهایم را هم کوتاه کرد. ناهار چیز حسابی ای نخوردم اما شام رفتم پیش مادرم این ها و برایم چیزی درست کرد. با مخمل هم مختصری المانی کار کردم. پیشرفتم کند شده است اما دوست دارم یادش بگیرم. نشد کتاب بخوانم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها